معنی فارسی snorkeling
B1غواصی سطحی، فعالیتی دریایی که در آن غواصان از لوله تنفسی برای تنفس در زیر آب استفاده میکنند.
A swimming activity that involves using a snorkel to observe underwater life.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To use a snorkel.
noun
معنی(noun):
The act of swimming using a snorkel.
example
معنی(example):
ما برای دیدن ماهیهای رنگارنگ به غواصی رفتیم.
مثال:
We went snorkeling to see the colorful fish.
معنی(example):
غواصی سطحی روشی سرگرمکننده برای کاوش در زندگی زیر آب است.
مثال:
Snorkeling is a fun way to explore underwater life.
معنی فارسی کلمه snorkeling
:
غواصی سطحی، فعالیتی دریایی که در آن غواصان از لوله تنفسی برای تنفس در زیر آب استفاده میکنند.