معنی فارسی snowbank
A2تودهای از برف که به دلیل جمع شدن برف روی هم ایجاد میشود.
A pile or bank of snow, typically formed by the accumulation of snow.
- NOUN
example
معنی(example):
بچهها در برفبانی در حیاط پشتی خود یک دژ ساختند.
مثال:
The kids built a fort in the snowbank in their backyard.
معنی(example):
در طول زمستان، برفبان با هر بارش برف بزرگتر میشود.
مثال:
During winter, the snowbank grows larger with each snowfall.
معنی فارسی کلمه snowbank
:
تودهای از برف که به دلیل جمع شدن برف روی هم ایجاد میشود.