معنی فارسی snuffly

B1

صدایی که معمولاً به دلیل خلط یا سرماخوردگی ایجاد می‌شود.

A sound typically produced due to mucus or a cold.

example
معنی(example):

پاپی اسنوفلی بعد از بو کردن گل‌ها عطسه کرد.

مثال:

The snuffly puppy sneezed after sniffing the flowers.

معنی(example):

او صدای اسنوفلی بچه گربه را زیبا یافت.

مثال:

She found the snuffly sound of the kitten adorable.

معنی فارسی کلمه snuffly

: معنی snuffly به فارسی

صدایی که معمولاً به دلیل خلط یا سرماخوردگی ایجاد می‌شود.