معنی فارسی soliloquise
B1تنها سخن گفتن، عمل بیان افکار با صدای بلند در عدم وجود دیگران.
To speak one's thoughts aloud when alone.
- verb
verb
معنی(verb):
To perform a soliloquy; (of a character) to talk to oneself.
example
معنی(example):
اگر تنها سخن بگویید، ممکن است بیشتر درباره احساساتتان کشف کنید.
مثال:
If you soliloquise, you might discover more about your feelings.
معنی(example):
بازیگران آموزش میبینند که تنها سخن بگویند تا شخصیتهای خود را توسعه دهند.
مثال:
Actors are taught to soliloquise to develop their characters.
معنی فارسی کلمه soliloquise
:
تنها سخن گفتن، عمل بیان افکار با صدای بلند در عدم وجود دیگران.