معنی فارسی soliloquizingly
B1به شیوهای که صحبتها و افکار شخصی بهطور خودانگیخته ابراز میشوند.
In a manner that resembles a soliloquy.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت گفتهگوی درونی صحبت کرد و در افکار خود غرق شد.
مثال:
She spoke soliloquizingly, lost in her own thoughts.
معنی(example):
او معمولاً هنگام تمرکز عمیق به صورت گفتهگوی درونی فکر میکند.
مثال:
He often thinks soliloquizingly when he is deep in concentration.
معنی فارسی کلمه soliloquizingly
:
به شیوهای که صحبتها و افکار شخصی بهطور خودانگیخته ابراز میشوند.