معنی فارسی solitary confinement
C1حبس انفرادی، وضعیتی که در آن فرد به طور کامل از ارتباط با دیگران جدا می‌شود و تنها در یک سلول نگهداری می‌شود.
The isolation of a prisoner in a separate cell as a punishment.
- noun
noun
معنی(noun):
Forced isolation in a small space and the denial of contact with other persons, usually as a form of punishment for a prison inmate.
example
معنی(example):
محبوس به خاطر رفتار نادرستش در حبس انفرادی قرار گرفت.
مثال:
The prisoner was placed in solitary confinement for his misconduct.
معنی(example):
حبس انفرادی اغلب به‌عنوان یک اقدام تنبیهی در زندان‌ها استفاده می‌شود.
مثال:
Solitary confinement is often used as a disciplinary measure in prisons.
معنی فارسی کلمه solitary confinement
:
حبس انفرادی، وضعیتی که در آن فرد به طور کامل از ارتباط با دیگران جدا می‌شود و تنها در یک سلول نگهداری می‌شود.
