معنی فارسی solvable
B1قابل حل، به این معنی که میتوان آن را حل کرد.
Able to be solved.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این معما با سرنخهای مناسب قابل حل است.
مثال:
This puzzle is solvable with the right clues.
معنی(example):
تمام معادلات قابل حل حداقل یک جواب دارند.
مثال:
All solvable equations have at least one solution.
معنی فارسی کلمه solvable
:
قابل حل، به این معنی که میتوان آن را حل کرد.