معنی فارسی solvencies
B2توانایی حل یا تسویه بدهیها در یک دوره زمانی مشخص.
The condition of being able to pay one's debts.
- NOUN
example
معنی(example):
تواناییهای مالی شرکت توسط حسابرسان ارزیابی شد.
مثال:
The company's solvencies were evaluated by the auditors.
معنی(example):
شرکتهای مختلف دارای تواناییهای مالی و رتبههای اعتباری متفاوتی هستند.
مثال:
Different firms have varying solvencies and credit ratings.
معنی فارسی کلمه solvencies
:
توانایی حل یا تسویه بدهیها در یک دوره زمانی مشخص.