معنی فارسی solvation

B2

حل‌سازی، فرایندی که در آن یک ماده در حلال حل شده و با آن ترکیب می‌شود.

The process of surrounding solute particles with solvent particles to form a solution.

example
معنی(example):

حل‌سازی شامل تعامل بین حلال و حلّال است.

مثال:

Solvation involves the interaction between solvent and solute.

معنی(example):

فرایند حل‌سازی در شیمی بسیار مهم است.

مثال:

The solvation process is vital in chemistry.

معنی فارسی کلمه solvation

: معنی solvation به فارسی

حل‌سازی، فرایندی که در آن یک ماده در حلال حل شده و با آن ترکیب می‌شود.