معنی فارسی solvently
B1به معنای انجام کاری به روشی حلال یا موثر.
Describing an action done in a manner that is effective or using a solvent.
- ADVERB
example
معنی(example):
این تمیزکننده به طور حلالی در برابر لکههای سخت عمل میکند.
مثال:
The cleaner works solvently on tough stains.
معنی(example):
او محلول را به طور حلالی برای بهترین نتایج اعمال کرد.
مثال:
She applied the solution solvently for the best results.
معنی فارسی کلمه solvently
:
به معنای انجام کاری به روشی حلال یا موثر.