معنی فارسی somnifugous
B1ویژگی که باعث جلوگیری از خواب میشود.
Tending to prevent sleep.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اثرهای خواببر کافئین بسیاری از مردم را هوشیار نگه میدارد.
مثال:
The somnifugous effects of caffeine keep many people alert.
معنی(example):
مردم به دنبال موارد خواببر هستند تا به آنها کمک کنند در محل کار بیدار بمانند.
مثال:
People seek somnifugous items to help them stay awake at work.
معنی فارسی کلمه somnifugous
:
ویژگی که باعث جلوگیری از خواب میشود.