معنی فارسی soodle

B1

خود را سرگرم کردن، بی‌هدف و بدون برنامه‌ریزی خاصی وقت گذراندن.

To engage in idle or casual activity without particular purpose.

example
معنی(example):

من تصمیم گرفتم که به دور خودم بچرخم و از روز لذت ببرم.

مثال:

I decided to soodle around and enjoy the day.

معنی(example):

او عاشق این است که با دوستانش در پارک به دور خود بچرخد.

مثال:

He loves to soodle with his friends in the park.

معنی فارسی کلمه soodle

: معنی soodle به فارسی

خود را سرگرم کردن، بی‌هدف و بدون برنامه‌ریزی خاصی وقت گذراندن.