معنی فارسی sophistress

B2

زنی که در بحث‌های فلسفی به استدلال‌های پیچیده می‌پردازد.

A female practitioner or advocate of sophisticated argumentation.

example
معنی(example):

او نقش یک sophistress را در کلوپ مناظره به عهده گرفت.

مثال:

She took on the role of a sophistress in the debate club.

معنی(example):

به عنوان یک sophistress، استدلال‌های او هم شیک و هم قانع‌کننده بود.

مثال:

As a sophistress, her arguments were both stylish and persuasive.

معنی فارسی کلمه sophistress

: معنی sophistress به فارسی

زنی که در بحث‌های فلسفی به استدلال‌های پیچیده می‌پردازد.