معنی فارسی sophisticator
B2کسی که به استدلالهای پیچیده و فریبنده میپردازد و در ایجاد مفاهیم پیچیده مهارت دارد.
A person who engages in sophisticated reasoning or argumentation.
- NOUN
example
معنی(example):
او به عنوان یک sophisticator در دایرههای فلسفی مورد احترام بود.
مثال:
As a sophisticator, he was respected in philosophical circles.
معنی(example):
این جایزه او را به عنوان یک sophisticator پیشرو در زمینه ادبیات جشن گرفت.
مثال:
The award celebrated her as a leading sophisticator in the field of literature.
معنی فارسی کلمه sophisticator
:
کسی که به استدلالهای پیچیده و فریبنده میپردازد و در ایجاد مفاهیم پیچیده مهارت دارد.