معنی فارسی sophisticatedly
B2به طور پیچیده، با ظرافت و درک عمیق از موضوعات.
In a manner that is complex, elegant, and refined.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز پیچیدهای برای مراسم گالا لباس پوشیده بود.
مثال:
He dressed sophisticatedly for the gala event.
معنی(example):
این نرمافزار به شکلی پیچیده در محیطهای مختلف عمل میکرد.
مثال:
The software was designed to function sophisticatedly in various environments.
معنی فارسی کلمه sophisticatedly
:
به طور پیچیده، با ظرافت و درک عمیق از موضوعات.