معنی فارسی soporate

B1

ساکت و خواب‌آور کردن، به خصوص در زمینه‌ای که معنای خواب‌آور دارد.

To cause to fall asleep; induce sleep.

example
معنی(example):

دارو به خواباندن بیمار در طول عمل کمک کرد.

مثال:

The medicine helped to soporate the patient during the procedure.

معنی(example):

موسیقی آرامش‌بخش به نظر می‌رسید که همه در اتاق را به خواب ببرد.

مثال:

The soothing music seemed to soporate everyone in the room.

معنی فارسی کلمه soporate

: معنی soporate به فارسی

ساکت و خواب‌آور کردن، به خصوص در زمینه‌ای که معنای خواب‌آور دارد.