معنی فارسی sororize

B2

ایجاد یک رابطه نزدیک و مشابه خواهرانه بین زنان.

To form a close sisterly relationship among women.

example
معنی(example):

آن‌ها تصمیم گرفتند دوستی خود را از طریق تجربیات مشترک خواهرانه کنند.

مثال:

They decided to sororize their friendship through shared experiences.

معنی(example):

این ابتکار هدف داشت تا زنان جوان در جامعه را خواهرانه کند.

مثال:

The initiative aimed to sororize young women in the community.

معنی فارسی کلمه sororize

: معنی sororize به فارسی

ایجاد یک رابطه نزدیک و مشابه خواهرانه بین زنان.