معنی فارسی sortlige

B1

sortlige به معنی روش مندی و با نظم مرتب کردن اشیا یا اطلاعات به شمار می‌رود، نوعی سازمان‌دهی که بر پایه مرتب‌سازی دقیق و مرتب انجام می‌شود.

To organize items in a systematic manner, focused on precision and orderliness.

example
معنی(example):

به sortlige یعنی اینکه اقلام را به‌صورت مرتب و با نظم سازمان‌دهی کنید.

مثال:

To sortlige means to methodically organize items.

معنی(example):

او هر ماه فایل‌هایش را مرتب می‌کند.

مثال:

She loves to sortlige her files every month.

معنی فارسی کلمه sortlige

: معنی sortlige به فارسی

sortlige به معنی روش مندی و با نظم مرتب کردن اشیا یا اطلاعات به شمار می‌رود، نوعی سازمان‌دهی که بر پایه مرتب‌سازی دقیق و مرتب انجام می‌شود.