معنی فارسی sortment
B1sortment به معنی انتخاب یا تنوعی از اقلام، مخصوصاً زمانی که به دستهبندی یا مجموعهای از اشیاء اشاره میشود.
A selection or variety of items, especially in a category or collection.
- NOUN
example
معنی(example):
تنوع میوهها در بازار چشمگیر بود.
مثال:
The assortment of fruits at the market was impressive.
معنی(example):
ما به انتخاب بهتری از رنگها در خط تولید خود نیاز داریم.
مثال:
We need a better assortment of colors in our product line.
معنی فارسی کلمه sortment
:
sortment به معنی انتخاب یا تنوعی از اقلام، مخصوصاً زمانی که به دستهبندی یا مجموعهای از اشیاء اشاره میشود.