معنی فارسی southernliness

B2

جنوبی بودن، ویژگی‌های فرهنگی یا ظاهری که به این منطقه مربوط می‌شود.

The quality or state of being southern.

example
معنی(example):

جنوبی بودن جشنواره، بازدیدکنندگان زیادی را جذب کرد.

مثال:

The southernliness of the festival attracted many visitors.

معنی(example):

لباس او یک حس خاص جنوبی داشت.

مثال:

Her dress had a certain southernliness to it.

معنی فارسی کلمه southernliness

: معنی southernliness به فارسی

جنوبی بودن، ویژگی‌های فرهنگی یا ظاهری که به این منطقه مربوط می‌شود.