معنی فارسی spail
B1اسپیل کردن، ناگفته گذاشتن یا کمتر از تمام حقایق را بیان کردن.
To reveal only part of the truth or to avoid telling the whole story.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت حقیقت را اسپیل کند تا احساسات او را آسیب نرساند.
مثال:
He decided to spail the truth to avoid hurting her feelings.
معنی(example):
گاهی اوقات راحتتر است که کمی اسپیل کنیم تا اینکه تمام داستان را بگوییم.
مثال:
Sometimes it's easier to spail a little than to tell the whole story.
معنی فارسی کلمه spail
:
اسپیل کردن، ناگفته گذاشتن یا کمتر از تمام حقایق را بیان کردن.