معنی فارسی sparkiness

B1

کیفیت یا حالت درخشیدگی و انرژی مثبت.

The quality of being sparkling or lively.

example
معنی(example):

درخشندگی نوشیدنی آن را تازه و خوشمزه کرد.

مثال:

The sparkiness of the drink made it refreshing.

معنی(example):

درخشش او روحیه همه را در گردهمایی بالا برد.

مثال:

Her sparkiness lifted everyone's spirits at the gathering.

معنی فارسی کلمه sparkiness

: معنی sparkiness به فارسی

کیفیت یا حالت درخشیدگی و انرژی مثبت.