معنی فارسی sparlike

B2

مشابه نوعی چوب یا تجسم چوب، باریک و کشیده.

Resembling a spar, typically long and slender.

example
معنی(example):

شاخه‌های درخت مانند چوب، به سمت بسیاری از جهت‌ها کشیده شده بودند.

مثال:

The branches of the tree were sparlike, stretching out in many directions.

معنی(example):

موهای او هنگام تابش خورشید به‌درستی، کیفیتی چوب‌مانند داشت.

مثال:

Her hair had a sparlike quality when the sun hit it just right.

معنی فارسی کلمه sparlike

: معنی sparlike به فارسی

مشابه نوعی چوب یا تجسم چوب، باریک و کشیده.