معنی فارسی sparm

B2

مقدار کم یا ناچیز از چیزی.

A small, presumably unmeasured quantity of something.

example
معنی(example):

دستور غذا به یک مقدار کم آرد و آب نیاز داشت.

مثال:

The recipe called for a sparm of flour and water.

معنی(example):

او مقدار کمی نمک به طعم اضافه کرد.

مثال:

She added a sparm of salt to enhance the flavor.

معنی فارسی کلمه sparm

: معنی sparm به فارسی

مقدار کم یا ناچیز از چیزی.