معنی فارسی spartanly
B1به معنای زندگی یا عمل کردن به روشی ساده و بیپیرایه، با تأکید بر حداقلها。
In a manner that is austere or minimalistic, emphasizing simplicity.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت اسپارتانی در یک اتاق کوچک با فقط وسایل ضروری زندگی میکرد.
مثال:
He lived spartanly in a small room with just the basics.
معنی(example):
آنها سالن را به صورت اسپارتانی تزئین کردند، بدون هیچ زینت اضافی.
مثال:
They decorated the hall spartanly, without any excessive ornaments.
معنی فارسی کلمه spartanly
:
به معنای زندگی یا عمل کردن به روشی ساده و بیپیرایه، با تأکید بر حداقلها。