معنی فارسی spastic
B2 /ˈspæstɪk/اسپاستیک به شرایطی اطلاق می‌شود که در آن کنترل عضلات به دلیل آسیب عصبی مختل شده است.
Relating to or characterized by spasms, usually due to a neurological disorder.
- noun
- adjective
noun
معنی(noun):
A person affected by spastic paralysis or spastic cerebral palsy.
معنی(noun):
A stupid, clumsy person.
adjective
معنی(adjective):
Of, relating to, or affected by spasm.
معنی(adjective):
Of or relating to spastic paralysis.
معنی(adjective):
Clumsy.
معنی(adjective):
Hyperactive, excited, and acting in a random manner.
example
معنی(example):
حرکات اسپاستیک نتیجه یک اختلال عصبی بودند.
مثال:
The spastic movements were a result of the neurological disorder.
معنی(example):
او به اسپاستیک دیپلژی مبتلا شد که بر روی پاهایش تأثیر گذاشت.
مثال:
He was diagnosed with spastic diplegia, affecting his legs.
معنی فارسی کلمه spastic
:
اسپاستیک به شرایطی اطلاق می‌شود که در آن کنترل عضلات به دلیل آسیب عصبی مختل شده است.
