معنی فارسی spazz
B2دیوانهوار رفتار کردن، به طور ناگهانی و غیرقابل کنترل واکنش نشان دادن، معمولاً به خاطر هیجان یا استرس.
To behave in a frenzied or uncontrolled manner, often due to excitement or stress.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
A stupid or incompetent person.
معنی(noun):
A hyperactive person.
معنی(noun):
A tantrum, a fit.
verb
معنی(verb):
To have a tantrum or fit.
معنی(verb):
To malfunction, go on the fritz.
example
معنی(example):
او وقتی خیلی هیجانزده میشود، معمولاً دیوانهوار رفتار میکند.
مثال:
He tends to spazz out when he gets too excited.
معنی(example):
دیوانه نشو؛ فقط یک نفس عمیق بکش و آرام باش.
مثال:
Don't spazz; just take a deep breath and relax.
معنی فارسی کلمه spazz
:
دیوانهوار رفتار کردن، به طور ناگهانی و غیرقابل کنترل واکنش نشان دادن، معمولاً به خاطر هیجان یا استرس.