معنی فارسی speckledness

B1

خال دار بودن، وضعیتی که در آن یک چیز دارای نقاط یا لکه‌های رنگی متفاوت باشد.

The quality of being marked with spots or speckles.

example
معنی(example):

طرح خالدار پرهای پرنده آن را منحصر به فرد می کند.

مثال:

The speckledness of the bird's feathers makes it look unique.

معنی(example):

ما خالدار بودن سنگ ها در رودخانه را بررسی کردیم.

مثال:

We examined the speckledness of the stones in the river.

معنی فارسی کلمه speckledness

: معنی speckledness به فارسی

خال دار بودن، وضعیتی که در آن یک چیز دارای نقاط یا لکه‌های رنگی متفاوت باشد.