معنی فارسی speechlessly

B2

بدون توانایی بیان احساسات یا افکار، معمولاً به دلیل شگفتی یا تحیر.

In a manner that is unable to speak, usually because of surprise or astonishment.

example
معنی(example):

او از نمایش جادوگری به طرز فوق‌العاده‌ای شگفت‌زده شد.

مثال:

She was speechlessly amazed by the magic show.

معنی(example):

او در برابر نقاشی زیبا با شگفتی ایستاد.

مثال:

He stood speechlessly in front of the beautiful painting.

معنی فارسی کلمه speechlessly

: معنی speechlessly به فارسی

بدون توانایی بیان احساسات یا افکار، معمولاً به دلیل شگفتی یا تحیر.