معنی فارسی sphacelate

B1

عملی که در آن نمونه‌ها برای اهداف علمی پردازش می‌شوند.

To treat or process samples, often in a scientific context.

example
معنی(example):

زیست‌شناس تصمیم گرفت نمونه‌ها را sphacelate کند.

مثال:

The biologist decided to sphacelate the samples.

معنی(example):

آن‌ها بافت‌ها را قبل از تجزیه و تحلیل sphacelate می‌کنند.

مثال:

They sphacelate the tissues before analysis.

معنی فارسی کلمه sphacelate

: معنی sphacelate به فارسی

عملی که در آن نمونه‌ها برای اهداف علمی پردازش می‌شوند.