معنی فارسی spheroidally
B1به صورت سَپروئید، به طور کلی به حرکتی اشاره دارد که به شکل کرهای باشد.
In a manner resembling a sphere.
- ADVERB
example
معنی(example):
این شی به صورت کروی حول محور خود میچرخد.
مثال:
The object rotates spheroidally around its axis.
معنی(example):
قطرات به صورت کروی افتادند و هنگام فرود آمدن شکل کروی کاملی به خود گرفتند.
مثال:
The droplets fell spheroidally, forming a perfect spherical shape as they landed.
معنی فارسی کلمه spheroidally
:
به صورت سَپروئید، به طور کلی به حرکتی اشاره دارد که به شکل کرهای باشد.