معنی فارسی spidermonkey
B1نوعی میمون که به خاطر پاهای بلندی که دارد و میتواند به راحتی در درختان حرکت کند، شناخته میشود.
A type of monkey found in Central and South America, known for its long limbs and agility.
- NOUN
example
معنی(example):
میمون عنکبوتی از درختی به درخت دیگر در جنگل بارانی حرکت میکرد.
مثال:
The spidermonkey swung from tree to tree in the rainforest.
معنی(example):
میمونهای عنکبوتی به خاطر اندامهای بلند و چابکیشان معروف هستند.
مثال:
Spidermonkeys are known for their long limbs and agility.
معنی فارسی کلمه spidermonkey
:
نوعی میمون که به خاطر پاهای بلندی که دارد و میتواند به راحتی در درختان حرکت کند، شناخته میشود.