معنی فارسی spindletail
B1اسپینلتین، دمی نازک و باریک که در برخی پرندگان یا ماهیها دیده میشود.
A thin and slender tail seen in certain birds or fish.
- NOUN
example
معنی(example):
پرنده بهخاطر دم نازکش بهراحتی قابل شناسایی بود.
مثال:
The bird was easily recognizable by its distinct spindletail.
معنی(example):
دم نازک اغلب در برخی گونههای ماهی مشاهده میشود.
مثال:
A spindletail is often seen in certain species of fish as well.
معنی فارسی کلمه spindletail
:
اسپینلتین، دمی نازک و باریک که در برخی پرندگان یا ماهیها دیده میشود.