معنی فارسی spindly

B1

به معنای نازک و ضعیف است، به ویژه در مورد اندام‌ها یا ساختارهای طبیعی.

Thin and fragile in appearance; often used to describe limbs or vegetation.

adjective
معنی(adjective):

Characteristic of a spindle; slender and of weak appearance.

مثال:

She has spindly legs.

example
معنی(example):

این گیاه نازک به حمایت برای رشد نیاز داشت.

مثال:

The spindly plant needed support to grow.

معنی(example):

او بازوهای نازکی داشت که به نظر می‌رسید برای بلند کردن چیزهای سنگین خیلی ضعیف‌اند.

مثال:

He had spindly arms that seemed too weak for heavy lifting.

معنی فارسی کلمه spindly

: معنی spindly به فارسی

به معنای نازک و ضعیف است، به ویژه در مورد اندام‌ها یا ساختارهای طبیعی.