معنی فارسی spinelessly

B1

عمل کردن بدون شجاعت و بی‌هنر، از خود ضعفی نشان دادن.

Acting without courage or determination; lacking strength of character.

example
معنی(example):

او به طرز بدون ستون فقرات عمل کرد که از دوستش دفاع نکرد.

مثال:

He acted spinelessly by not standing up for his friend.

معنی(example):

او تصمیم گرفت بی‌صفر عمل کند و تصمیم ناعادلانه را بپذیرد.

مثال:

She decided to spinelessly accept the unfair decision.

معنی فارسی کلمه spinelessly

: معنی spinelessly به فارسی

عمل کردن بدون شجاعت و بی‌هنر، از خود ضعفی نشان دادن.