معنی فارسی spinsterishly

B1

به شیوه‌ای که یک زن مجرد، معمولاً به جهت سلیقه یا رفتار خاص، عمل می‌کند.

In a manner characteristic of a spinster; often denoting conventional or outdated viewpoints.

example
معنی(example):

او به طور مجردانه لباس می‌پوشید و سبک‌های محافظه‌کارانه را ترجیح می‌داد.

مثال:

She dressed spinsterishly, favoring conservative styles.

معنی(example):

او به طور مجردانه صحبت کرد و بر ارزش‌های سنتی تمرکز داشت.

مثال:

He spoke spinsterishly, with a focus on traditional values.

معنی فارسی کلمه spinsterishly

: معنی spinsterishly به فارسی

به شیوه‌ای که یک زن مجرد، معمولاً به جهت سلیقه یا رفتار خاص، عمل می‌کند.