معنی فارسی spiritfully
B1با روح، به طور پرشور و با انزوای معنوی انجام دادن یا گفتن چیزی.
In a manner that is filled with spirit or enthusiasm.
- ADVERB
example
معنی(example):
او رقص را با روح انجام داد و احساسات عمیقی را ابراز کرد.
مثال:
He performed the dance spiritfully, expressing deep emotions.
معنی(example):
سخنران با روح صحبت کرد و توجه تماشاگران را جلب کرد.
مثال:
The speaker spoke spiritfully, captivating the audience's attention.
معنی فارسی کلمه spiritfully
:
با روح، به طور پرشور و با انزوای معنوی انجام دادن یا گفتن چیزی.