معنی فارسی spirithood

B1

حالت یا وضعیت یک فرد که به روحانی بودن یا معنویت اشاره دارد.

The state or condition of being a spirit or having spiritual qualities.

example
معنی(example):

او به روحانیت خود چسبید و به شدت با باورهایش ارتباط برقرار کرد.

مثال:

He embraced his spirithood, connecting deeply with his beliefs.

معنی(example):

روحانیت اغلب با جوامع معنوی مرتبط است.

مثال:

Spirithood is often associated with spiritual communities.

معنی فارسی کلمه spirithood

: معنی spirithood به فارسی

حالت یا وضعیت یک فرد که به روحانی بودن یا معنویت اشاره دارد.