معنی فارسی spissitude
B2چگالی و غلظت یک ماده، به ویژه زمانی که به بافت و احساس آن اشاره دارد.
The thickness or density of a substance, particularly when referring to its texture.
- NOUN
example
معنی(example):
چگالی خامه بافت غنیای به دسر بخشید.
مثال:
The spissitude of the cream gave the dessert a rich texture.
معنی(example):
زمانی که رنگ را روی بوم میکشیدید، چگالی آن را احساس میکردید.
مثال:
You could feel the spissitude of the paint as you applied it to the canvas.
معنی فارسی کلمه spissitude
:
چگالی و غلظت یک ماده، به ویژه زمانی که به بافت و احساس آن اشاره دارد.