معنی فارسی spit in the face of
C1به چالشی یا خطری بیاحترامی کردن یا به آن بیتوجهی کردن.
To openly defy or show contempt for something.
- IDIOM
example
معنی(example):
به خطر تف انداختن بسیار شجاعانه است.
مثال:
To spit in the face of danger is very brave.
معنی(example):
او فقط به مقامات تف میاندازد.
مثال:
He just spits in the face of authority.
معنی فارسی کلمه spit in the face of
:
به چالشی یا خطری بیاحترامی کردن یا به آن بیتوجهی کردن.