معنی فارسی spitscocked

B1

حالتی در که فرد سرش را به یک سمت کج می‌کند و ممکن است با تف کردن همراه باشد.

A position where someone tilts their head to the side, often while spitting.

example
معنی(example):

او داشت تف می‌کرد و سرش را به سمت راست کج کرده بود.

مثال:

He was spitting and cocked his head to the side.

معنی(example):

سگ تف کرد و هنگام شنیدن یک صدا، سرش را کج کرد.

مثال:

The dog spit and cocked its head when it heard a noise.

معنی فارسی کلمه spitscocked

: معنی spitscocked به فارسی

حالتی در که فرد سرش را به یک سمت کج می‌کند و ممکن است با تف کردن همراه باشد.