معنی فارسی spitstick
A2چوبی بلند که برای کباب کردن غذا روی آتش استفاده میشود.
A long stick used to hold food over a fire for roasting.
- NOUN
example
معنی(example):
او از یک چوب تف برای کباب کردن مارشمالوها روی آتش استفاده کرد.
مثال:
He used a spitstick to roast the marshmallows over the fire.
معنی(example):
یک چوب تف برای هر جشن کباب در کمپ ضروری است.
مثال:
A spitstick is essential for any campfire cookout.
معنی فارسی کلمه spitstick
:
چوبی بلند که برای کباب کردن غذا روی آتش استفاده میشود.