معنی فارسی spitten

B1

حالت اندیشیدن یا توضیح دادن به صورت تف کردن که غالباً به هیجان یا احساسات اشاره دارد.

A state of being so emotional that one might spit while expressing feelings.

example
معنی(example):

کودک وقتی آتش‌بازی را دید، از شادی تف کرد.

مثال:

The child was spitten with excitement when he saw the fireworks.

معنی(example):

او احساس تف کرد و نتوانست شادی‌اش را کنترل کند.

مثال:

He felt spitten and couldn't hold back his joy.

معنی فارسی کلمه spitten

: معنی spitten به فارسی

حالت اندیشیدن یا توضیح دادن به صورت تف کردن که غالباً به هیجان یا احساسات اشاره دارد.