معنی فارسی spittleman

B1

شخصی که به خاطر بیان یا کلماتش، غالباً تف می‌کند و مشهور است.

A person known for speaking in a way that often involves spitting, usually humorous.

example
معنی(example):

او به عنوان تف‌زن مشهور شد به خاطر روش خاصی که صحبت می‌کرد.

مثال:

He became known as the spittleman for his unique way of speaking.

معنی(example):

در این نمایش، تف‌زن همه را با شوخی‌هایش خنده‌دار کرد.

مثال:

In the show, the spittleman made everyone laugh with his antics.

معنی فارسی کلمه spittleman

: معنی spittleman به فارسی

شخصی که به خاطر بیان یا کلماتش، غالباً تف می‌کند و مشهور است.