معنی فارسی spittles

A2

پاشش‌های کوچک آب یا مایعات که می‌تواند به صورت قطرات یا پخش شدن دیده شود.

Small droplets or splashes of liquid, often found in relation to water.

example
معنی(example):

پاشش‌های آب‌نما به شکل بازیگوشانه‌ای پاشید.

مثال:

The spittles of the water fountain splashed playfully.

معنی(example):

پس از باران، متوجه پاشیدگی‌ها در پیاده‌رو شدم.

مثال:

I noticed the spittles on the pavement after the rain.

معنی فارسی کلمه spittles

: معنی spittles به فارسی

پاشش‌های کوچک آب یا مایعات که می‌تواند به صورت قطرات یا پخش شدن دیده شود.