معنی فارسی splaymouthed
B1splaymouthed، به حالتی اطلاق میشود که در آن دهان به طور غیرطبیعی و گستردهای باز میشود.
An expression where the mouth is unusually spread open, often indicating submission.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سگ splaymouthed با چشمان التماسکننده به من نگاه کرد.
مثال:
The splaymouthed dog looked up at me with pleading eyes.
معنی(example):
بیان splaymouthed میتواند نشانهای از تسلیم باشد.
مثال:
A splaymouthed expression can be a sign of submission.
معنی فارسی کلمه splaymouthed
:
splaymouthed، به حالتی اطلاق میشود که در آن دهان به طور غیرطبیعی و گستردهای باز میشود.