معنی فارسی splenomyelogenous
B2مربوط به اختلالاتی که طحال و مغز استخوان را تحت تأثیر قرار میدهد.
Relating to both spleen and bone marrow, particularly in medical contexts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
لوکمی اسپلنومایلوژنوس هم بر طحال و هم بر مغز استخوان تأثیر میگذارد.
مثال:
Splenomyelogenous leukemia affects both the spleen and the bone marrow.
معنی(example):
درمان اختلالات اسپلنومایلوژنوس میتواند پیچیده باشد.
مثال:
The treatment for splenomyelogenous disorders can be complex.
معنی فارسی کلمه splenomyelogenous
:
مربوط به اختلالاتی که طحال و مغز استخوان را تحت تأثیر قرار میدهد.