معنی فارسی splinterize
B1به شکاف دادن یا جدا شدن به تکههای کوچکتر اشاره دارد، به ویژه در مورد مواد سخت.
To cause something to break into sharp fragments.
- VERB
example
معنی(example):
او موفق شد قطعه چوب را شکاف دهد.
مثال:
He managed to splinterize the piece of wood.
معنی(example):
فشار باعث شد که ماده شکاف بخورد.
مثال:
The pressure caused the material to splinterize.
معنی فارسی کلمه splinterize
:
به شکاف دادن یا جدا شدن به تکههای کوچکتر اشاره دارد، به ویژه در مورد مواد سخت.