معنی فارسی splintery

B1

شکاف‌دار به حالتی اطلاق می‌شود که دارای ذرات کوچک و تیز باشد که می‌تواند به پوست آسیب برساند.

Having sharp, thin fragments that can cause injury.

example
معنی(example):

چوب شکاف‌دار بود و انگشتانم را آزرد.

مثال:

The wood was splintery and hurt my fingers.

معنی(example):

مواظب آن نرده شکاف‌دار باش.

مثال:

Be careful with that splintery fence.

معنی فارسی کلمه splintery

: معنی splintery به فارسی

شکاف‌دار به حالتی اطلاق می‌شود که دارای ذرات کوچک و تیز باشد که می‌تواند به پوست آسیب برساند.