معنی فارسی sportily

B1

به شکلی که نشان‌دهنده ورزش یا فعالیت بدنی باشد.

In a manner that is characteristic of or suitable for sports.

example
معنی(example):

او برای صعود به کتل به طور ورزشی لباس پوشید و از کفش‌های راحت و لباس ورزشی استفاده کرد.

مثال:

She dressed sportily for the hike, wearing comfortable shoes and activewear.

معنی(example):

او به بازی به طور ورزشی نزدیک شد و همیشه آماده بود که از بازی لذت ببرد، بدون توجه به اینکه ببرد یا ببازد.

مثال:

He approached the game sportily, always ready to have fun regardless of winning.

معنی فارسی کلمه sportily

: معنی sportily به فارسی

به شکلی که نشان‌دهنده ورزش یا فعالیت بدنی باشد.